ساینای عزیزساینای عزیز، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

سیمرغ زندگیمون

پرنسس بی حال شده

عزیزم فک کنم سرما خوردی.دیروز که دایی اومده بود یه کم حالت بد بود اما کلا دو شبه خوب نمی خوابی.امروزم که آبریزش بینی داشتی.فردا باید بریم دکتر. ...
8 دی 1391

اولین برف پرنسس

داره برف میاد.عزیزم جمعه رفتیم خونه مامان جون توی حیاط خونه مامان جون کلی برف نشسته بود.خیلی قشنگ بود اما چون سرد بود ما زود رفتیم بالا تا دیشب اونجا بودیم آخر شب بابای امد دنبالمون و ما رو اورد من گفتم هوا خوبه از دخملی عکس بندازیم اما بابا اجازه نداد گفت نی نی سرما می خوره.عیب نداره بازم برف میاد عسک میندازیم.اخبار گفته سه شنبه هوا آلوده میشه دوست ندارم.   ...
6 دی 1391

اندر احوالات پرنسس ما

دیروز واسه اولین بار وقتی توی روروکت بودی برگشتی منو که پشت سرت بودم با اون زبون مخصوص خودت صدا کردی و دستای کوچیکتو باز کردی ازم خواستی بغلت کنم خیلی با حال بود.انقدر دوست دارم از این کارا میکنی.یا اینکه بالای بینیتو جمع میکنی یه صدای در میاریو خودتو لوس میکنی.عشقمی گلم ...
6 دی 1391

دلنوشته

بهار را با تو آغاز کردم و تابستان و پاییز و حالا زمستان دلم برای تو پر مکشد و قلبم تو ارضای تمام مادر بودن منی نگاهت را به تمام دنیا نمی دهم گرمای دستانت به من معنا میدهد برق چشمانت به من امید بودن می دهد وقتی چشمانت از اشک تر میشود می میرم.دستمانم را آب و دانه می کنم و به تو میبخشم تا برایم بمانی. زیبایم هیچکس و هیچ چیز ما را جدا نمی کند.وقتی آمدی فهمیدم بهشت حقیقت دارد. وقتی آمدی معنای سپیدی را در صورت تو دیدم و سرخی را در لبانت معنا کردم و سیاهی را در چشمانت سیمرغ زیبای من دوستت دارم   ...
4 دی 1391

آش دندونی

جمعه همین هفته مامانی واسه شما آش دندونی درست کرد یه کم دیر شده می دونم اما اشکال نداره خودم تنهایی با تمام عشقم درست کردم خیلی هم خوشمزه شد.به امید اون روزی که همه دندونای نازت رو ببینم ...
4 دی 1391

نارنگی بابا

نی نی مامان یلدا مبارک.شما عاشق نارنگی هستی خیلی آب نارنگی دوست داری واسه همین بابای خواستش که اسم وبتو تغییر بدم .آخه شما عاشق نارنگی و بابا عاشق شماوپس نارنگی بابا ...
2 دی 1391