دلنوشته
بهار را با تو آغاز کردم و تابستان و پاییز
و حالا زمستان دلم برای تو پر مکشد و قلبم
تو ارضای تمام مادر بودن منی نگاهت را به تمام دنیا نمی دهم گرمای دستانت به من معنا میدهد برق چشمانت به من امید بودن می دهد وقتی چشمانت از اشک تر میشود می میرم.دستمانم را آب و دانه می کنم و به تو میبخشم تا برایم بمانی.
زیبایم
هیچکس و هیچ چیز ما را جدا نمی کند.وقتی آمدی فهمیدم بهشت حقیقت دارد.
وقتی آمدی معنای سپیدی را در صورت تو دیدم و سرخی را در لبانت معنا کردم و سیاهی را در چشمانت
سیمرغ زیبای من دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی