ساینای عزیزساینای عزیز، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

سیمرغ زندگیمون

پرنسس شیرین مامان

اینم اولین باری که دنت رو با نی خودت خوردی لبات خیلی با مزه شده بود. امروز می خوام شیرین کاریاتو واست بنویسم: صدای آهنگ که قبلا میشنیدی نانای حالا پیشرفته تر شده دستاتو میاری بالا و میچرخونی. گوشیو بر میداری البته این شامل تلفن خونه و موبایل می شه دکمه هاشو فشار میدی بعدم میزاری در گوشت بعدم شروع میکنی یه چیزای میگی.وقتی هم که میگم الو کن دستتو میزاری روی گوشت. کنترلو بر می داری میگیری طرف تلوزیون که کانال ها رو عوض کنی. نوشیدنی دنت که بهت می دم خودت میگیری دستت و با نی می خوری. خوراکی هم می ریزم توی پیاله خودت خیلی ناز با انگشتات بر می داری و می خوری. کاغذ می زارم جلوت خودکار برمیداری و شروع به خط خطی میکنی. عاشق بالشی...
20 خرداد 1392

بازی وبلاگی

از طرف یکی دیگه از دوستای وبلاگی خوبمون به یه بازی دیگه دعوت شدیم(خاله جونی های آریسا خانوم) خیلی هم از شون ممنونیم: چند سوال بامزه س که باید جواب بدیم. 1:بزرگترین ترس در زندگیت چیه؟ شاید باورتون نشه.نه میخوام خودمو لوس کنم نه خالی می بندم اما من به طور خیلی خیلی وحشتناکی از سوسک می ترسم همین شکلی. 2:اگه 24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی؟ حتما یه سری به تمام دوستان آشنایان محترم میزدم 3:اگر غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن یه آرزوی 5 الی 12 حرفیتو داشته باشه اون چیه؟ خوشبختی ساینا 4:از میان سگ.پلنگ.اسب.گربه.عقاب کدامیک را دوست داری؟ سگ چون هم شیرینه هم وفادار 5:در پختن چه غذای تبحر نداری؟ فسنجان واقعا افتضاح میشه ...
20 خرداد 1392

پرنسس بعد از یک سالگی

. عاشق این گاو شدی کلی با هاش بیتکو بیتکو می کنی.راستی محمد صالحم از نزدیک دیدی کلی باهم بازی کردین.عکسم هست اگه شد می زارم. دستتو میگیری و تن تن راه میری. عاشق هندونه و غذا های هستی که مامان واست درست می کنه سیب زمینی هم تازگی ها البته سرخ شده می خوری.ماکارونی و کتلت انگشتی رو خیلی دوست داری میبینید دخترم خیلی خانوم شده.فکر کنم دندونای نیشم به زودی بیان. اینم مدل راه رفتنت.عشقمی گلم دوستت دارم       ...
13 خرداد 1392

روز پدر پرنسس

این اولین سالی که یه پدر واقعی تو خونمونه.ساینا هم یه دختر خوب واسه بابایشه بابا هم که دیگه نگو.عشق و جونش ساینا گلیه. عزیزم روزت مبارک.ممنونم از این که همیشه اینقدر مهربون و خستگی ناپذیر در کنار ما هستی.همیشه با اون لبخند زیبا وارد خونه میشی و منو ساینا رو شاد می کنی خیلی خیلی زیاد دوستت دارم عزیزم.اولین بابا بودنتم مبارک عشقم ...
4 خرداد 1392

تولد پرنسسم

تولد ساینا جونم رسید.و ما یه مهمونی خیلی خوشگلو کوچولو واسش گرفتیم.روز شنبه چون روز یکشنبه که تولد ساینا خانوم 29 اردیبهشت بود باید واکسن میزد ما گفتیم ممکنه اذیت شه.مهمونی رو بیرون گرفتیم .چون که امسال شرایطشو نداشتیم توی خونه باشه البته جای همه نی نی وبلاگی ها خالی خیلی خوش گذشت توی مهمونی .مامان جون اینا و بابابزرگ و همین طور سه تا نی نی خوشگل علی رضا جون تانیا خانوم و زهرا جون هم بودن.عکس همه رو میذارم اما اول باید آماده شه.فعلا عکسای که هست رو توی ادامه مطلب ببینید فعلا همینه تا عکسای بعدی اماده شه ...
30 ارديبهشت 1392

تولدت مبارک

دوستت دارم به وسعت تمامی حرفهای عاشقانه عشاق اما مادرانه... مادرانه و بی منت بی دلیل و بی علت دیگر بهارم با وجود تومعنا دارد و اردیبهشتم با تو زیباست زیبایم   ...
30 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

اینم 16 مهر که ساینا خانوم به مشهد رفته بود البته سالگرد ازدواج مامانو بابا هم بود و تقریبا 4 ماه و نیمش بود.فدات بشم گل خانوم ...
26 ارديبهشت 1392