عروسی رفتن پرنسس
عزیزم 22 مهر بود که واسه اولین بار سه تای به عروسی رفتیم. یکی از فامیلای دور بابا بود.البته شما قبلا هم عروسی رفته بودی اونم تقریبا قبل از 50 روزگیت بود.عروسی سمانه جون دختر عمه مامان متاسفانه عکس مناسب از اون شب ندارم که واست یادگاری بمونه. عوضش توی این عکس با بابای هستین راستی وقتی از عروسی برگشتیم شما واسه اولین بار وقتی رو زمین بودی یهو غلت زدی منو بابای مونده بودیم چیکار کنیم هم خوشحال بودیم هم تعجب کرده بودیم.عشق مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی