هفته ای که گذشت!
روز یکشنبه رفتیم خونه مامان جون همون طور که قبلا گفته بودم یه کم خلط داشتی.اونجا مامان جون شما رو حموم کرد.خیلی هم بهت خوش گذشت منم به بابای گفتم همسایه جدیدمونو روز جمعه دعوت کنه بیان خونمون که بابای پرسپولیسی شما همراه بابای استقلالی تانیا فوتبال نگاه کنن . شربت فارمنتین228 که دکتر داده رو فعلا باید بخوری.خاله فریبا اومد خونمون که یه کش موی ناز از کیش گرفته بود بهت داد.از فردا صبحش شما حالت شدیدا بد شدتب کردی منم شما رو روز پنجشنبه بردم مطب دکترت البته شب قبلش بس که حالت بد بود با موبایل آقای دکتر تماس گرفتم که شربت ایبو بروفن رو تجویز کردن که تبت کمتر شد.فردا هم یه کم بهتر شدی اما بازم شب تب کردی مامان هم که مهمون داشت اما شما اونقدر مظلوم بودی فقط بیحال میخوابیدی مامان واست بمیره مریضیتو نبینه.خلاصه روز جمعه که مهمونا خواستن بیان خدا رو شکر خیلی بهتر شدی به شما هم خوش گذشت.امروزم تقریبا خوب شدی. راستی دیشبم که مهمونا رفتن بابای مارو بردبیرون که شما حال و هوات عوض شه.